قدمگاه پیر وشته طالقان
- بخش دوم-
تاریخ گذاری قدمگاه پیر وشته: محمد بن عبدالوهاب قزوینی در حواشی کتاب تاریخ جهانگشای جوینی آورده است: «وشته از قرای معتبر طالقان وسطی است، بر یسار شاهرود و محادی دهکده نویزک. در این قریه قدمگاه پیری است که طرف توجه اهالی است و خوارق عادات به آن نسبت میدهند.» (ص 398) بیشتر گفتیم که یکی از پیر مردان روستای وشته، مطالب نوشته شده بر روی سنگ قبر؟ مفقود شده این بنا را به خاطر دارد، اما تاریخ آن را چون عربی بوده فراموش کرده است. مطلب چنین است: «این بقعه متبرکه را امر فرمود سلطان میرزاعلی از برای درویش نمیر دام الورعه خلدالملکه» (پازوکی؛ ص 372) شاید رسالت باستان شناسی ایجاب نکند که ما به طور یکطرفه و تنها بر فرض صحت قول یکی از اهالی روستا، به تاریخ گذاری این بنا مبادرت بورزیم، اما عنوان میرزا علی که در حدود پنج قرن پیش در منطقه حضوری پر رنگ و تاریخی داشته، بسیار قابل تأمل و سوال برانگیز است. یعنی نمیتواند اتفاقی باشد.
میرازعلی کیست؟ تا پیش از روی کار آمدن دولت صفویه و سپس تثبیت آن در عصر شاه عباس (م 1038) یکسری حکومت های محلی در ایران علیالخصوص در ناحیه شمال وجود داشتهاند که از جمله آنها میتوان به سادات مرعشی در طبرستان و حکام کجور در رویان (غرب مازندران) که به ترتیب در سال های 986 و 1006 هجری قمری به حیات آنها توسط صفویان خاتمه داده میشود، اشاره کرد همچنین سید محمدتقی میر ابوالقاسمی در کتاب تاریخ و جغرافیای طالقان مینویسد: «از جمله حکمرانان گیلان که قبل از روی کار آمدن صفویه قدرت و نفوذی در قسمت های شمال ایران داشتند و به عقیده بعضی از مورخین نسب آنان به امام زینالعابدین میرسد کیائیهاند.» (ص 15) مناطق تحت تسلط این حکومت (780 - 1001 ق) که به وسیله یکی از شاگردان سید قوام به نام سید علی کیا و با تأسی از نهضت مرعشیان مازندران (760 - 986 ق) پایه گذاری گردید، به غیر از گیلان طالقان را هم شامل میگردد.سید ظهیر الدین مرعشی در کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان میگوید: «از جمله حکمرانان کیائیه، کارکیا ناصرکیا بود که ملک پدری را که شامل کوه گیلان و رودبار و طالقان بود با برادرش امیر سید احمد تقسیم کرد و طالقان در حوزه فرماندهی برادرش درآمد.» (ص 183) میرابوالقاسمی هم اضافه میکند: «در سال 853 الغ بیک (پسر شاهرخ تیموری) به طالقان آمد و با عبور از طالقان خرابی و ویرانی زیادی بدانجا وارد آورد و چون سید احمد اطاعت و فرمانبرداری الغ بیک را پذیرفته بود، دستور داد تا قلعه فالیسین با تمامی طالقان به او سپرده شود ... در سال 908 سلطان حسن از طرف برادرش میرزا علی (883 - 911 ق) به حکمرانی طالقان انتخاب گردید.» (ص 16) همین طور که میبینیم میرزا علی یکی از حکمرانان سلسله کیائیه است. حسین لاهجی در اوایل قرن دهم هجری و در کتاب تاریخ خانی - که اصلاً برای همین سلسله تالیف گردیده - میگوید: «بعد از اتمام شرایط تعزیت و انقضای مصیبت (وفات سلطان محمد کیائیه) چون حضرت سلطان حسن با حضرت میرزا علی هم عهد بود، دیگر برادران را هم عهد فرمودند و سلطانت را به حضرت میرزا علی هم عهد بود، دیگر برادران را هم عهد فرمودند و سلطنت را به حضرت میرزاعلی ارزانی داشتند.» (ص 11) با نگاهی به تاریخ سلطنت میرزاعلی (883 - 911 ق) در مییابیم که او مدتی را با شاه اسماعیل صفوی (907 - 930 ق) هم عصر بوده است. در این رابطه دکتر عبدالحسین نوایی در کتاب شاه اسماعیل صفوی میگوید : «خاندان کارکیا از روز نخست با شاه اسماعیل به صفا و صداقت پیش آمد و شاه صفوی هنگامی که از دست آق قویونلوها به گیلان گریخته بود، مدتها در پناه میرزا علی در رشت بسر برد و میرزا در حفظ و حراست آن بازمانده سلطان حیدر کوشش تمام نمود.» (ص 310) شاه اسماعیل که در این زمان کودکی بیش نبود، به مدت شش سال تحت نظر و مراقبت میرزا علی با خواندن و نوشتن و تعلیم قرآن و فنون سواری و تیراندازی آشنا شد، و سپس در سن دوازده سالگی لاهیجان را به قصد اردبیل ترک نمود. باری، خصایل نیکو و قابل توجه میرزا علی در قلم دیگر مورخین از جمله سید ظهیرالدین مرعشی که در خدمت همین سلسله به تألیف و احراز مقامات مختلف کشوری و لشکری نایل آمد، مسطور است. او از آغاز به کار میرزا علی میگوید: «چون به سعادت و کامرانی به تخت شهنشهی بنشست، اعیان ملک و ارکان مملکت را به نوازش خسروانه مفتخر ساختند و هر یکی را فراخور منصب آن کس التفات خسروانه مرعی فرمودند و رسم و آیین که سابقاً در میان مردم آن ایام جاهلیه مانده بود، مثل آنکه شخصی را که پسر نبود به دختر میراث نمیدادند و ستاندن زن زر و سایر امور بدعیه را بفرمود تا از روی دفاتر محو گردانند و بر موجب شریعت عزا سلوک نمایند و غلامان زرخریده غفران پناهی را خط آزادی داده، جهت هر یکی مرسوم و مواجب نسق فرمودند و روح مطهر مزکی معلای غقران پناهی را به ختم کلام مجید در همه جمعات شاد میگردانیدند.» (ص 415)
حال با این تفاصیل، اگر ما گواه پیرمرد روستای وشته را درست بپنداریم، به تقریب میتوان گفت که بنای قدمگاه پیروشته و یا به قولی پیر نمیر، مربوط میشود به اواخر قرون میانه اسلامی یعنی مصادف با حیات سلطان میرزاعلی (883 -911 ق) حاکم کیائیه گیلان. در غیر این صورت و با توجه به کثرت استعمال پلان و گنبد منشوری بنا که نظایر آن را در دیگر مقابر این دوره مانند امامزاده سلطان مطهر وردهن (847 ق) و یا امامزاده علی شکرناب آبیک (884 ق) نیز میتوان دید، محتملترین دوره برای تاریخ گذاری این بنا، همین قرون میانه اسلامی به ویژه نیمه دوم آن میباشد. «این نوع سبک معماری هر چند که مربوط به شمال ایران است، اما در شهر ری نضج میگیرد.» (پیرنیا؛ ص 143) افزون بر آن یعنی به علت احترامی که دراویش در این دوره از آن برخوردار بودند لذا ساختن آرامگاه و یا قدمگاه نیز، برای آنان امری به دور از انتظار نمیباشد.
سید ظهیرالدین مرعشی درباره جنگی که بین سلطان محمد کارکیا (پدر میرزا علی) با حاکم رشت امیره محمد در سال 863 هجری اتفاق افتاد میگوید: «تدبیری دیگر امیره محمد را بجز التماس و تضرع ... نماند، فلهذا او را فرزندی بود به سن پنج و شش سال، آن را با جمعی از درویشان رشت همراه ساخته ... با التماس تمام بفرستاد که آنچه کردم از آن پشیمانم و توقع عفو دارم.» (ص 292) این روایت به خوبی بیانگر احترامی است که دراویش در این دوره از آن برخوردار بودند، احترامی که با روی کار آمدن دولت صفویه تا حدودی کمرنگ میشود:» در دوره صفویه، برخی از صفویان کشته و برخی از ایران و قلمروی حکومت صفوی گریختند.» (کیوان قزوینی؛ ص 49) ضمناً برخلاف بقعه عون بن محمد در ماسوله (969 ق) ک همچون قدمگاه وشته به شکل هشت گوش ساخته شده است، مابقی بقاع دولت کیائیه گیلان در دو شکل مربع (نظیر بقعه میرشمس الدین لاهیجان) و مستطیل (نظیر بعقه سید ابوجعفر جابکسر و یا بقعه امیر بنده در کلاچای) برپا گردیدهاند. این بقاع که مهمترین عنصر تزیینی آنها دیوار نگارههای مذهبی به خصوص تصاویری از واقعه کربلا است، از دوره صفوی تا معاصر بارها مورد مرمت قرار گرفتهاند.
پیر نُمیر یا نَمیر: در میان القاب و عناوین اهل طریقت و فتوت، عناوینی همچون؛ پیرخرقه، پیر صحبت، پیرمقراض، پیرتوبه، پیرشهریار، پیرتعلیم و ... به کرات به چشم میخورد، اما تاکنون نامی از عنوان پیر نمیر و یا به اعتقاد ما نمیر، در تاریخ این جماعت به ثبت نرسیده است.
واژه نمیر که برخلاف نمیر دارای هیچ معنایی در فرهنگ لغات فارسی و تازی نیست، اگر چنانکه درگذشته به یک نامجا اطلاق نمیگردیده است، علیالظاهر لقب با مسمایی برای پیر روستای وشته به شمار نمیآمده است. در عوض واژه نمیر که در لغت دارای معانی چند، از جمله؛ «نمیرنده، نامیرنده، که نمیمیرد» (دهخدا؛ ج 48، ص 803) و یا «آب فراوان و پاکیزه» (عمید؛ 1922) است، برای عنوان لقب یک درویش از اعتبار موجهتری برخوردار است مثلاً پیری که آموزههایش جاودانه است و یا به مانند پیر مقراض که با قیچی سر و کار داشته (برای زدودن پینههای پیشانی از کثرت سجده!) به نوعی با آب در ارتباط بوده است. فراموش نکینم که در نزدیکی بنای پیر وشته همانطور که پیشتر هم افتاد چشمهای قرار دارد به نام پیری دره علی ایحال درباره مصداق تاریخی و نمیرنده کلمه نمیر و تنها برای نشان دادن این قسم از معانی آن، ما در انیجا تنها به دوچرخه نمونه از جمله کتاب شرفنامه اثر امیر شرف خان بدلیسی (1005ق) اشاره میکنیم. آنجا که درباره حکام خیزان میگوید:« و عشیرات آن ولایت بنمیران ملقبست و وجه تسمیه نمیری آنست که هر کس از عشایر و قبایل ایشان فوت میشد، حکام آن دیار علوفه و وظیفه او را بلاقصور به اولاد او اگر خورد باشد و اگر بزرگ باشد می دادند، چیزی از آن زیاده و نقصان نمیکردند از این جهت به نمیری لقب یافتند.» (ص 273) خیزان از بلوکات شهرستان بتلیس است و شهرستان بتلیس یکی از چهار شهرستان استان بتلیس در بین مثلث ارزروم، دیاربکر و دریاچه و آن در شرق آناطولی بوده است.
نمونه دیگر، مربوط میشود به فرقهای از غُلات جمع غالی است که در پارسی به معنی گزافه گویان میباشد. ایشان فرقههایی از شیعه هستند که در تشیع افراط نموده و درباره پیامبر و ائمه خود به گزافه گویی پرداختهاند. به عنوان مثال بعضی از غُلات سرخی شفق را از خون امام حسین در کربلا می دانند و میگویند پیش از آنکه امام شهید شود، شفق را رنگ سرخ نبوده است نیز؛ «گروهی اندک از کسانی که در روزگار علی بن محمد به امامت او گراییده بودند ]پس از وی[ به پیامبری مردی که محمد بن نصیر نمیری بنام داشت بگرویدند، وی مردم را به پیغمبری خویش میخواند و میگفت ابوالحسن عسکری او را بدین کار برانگیخته و نیز سخنانی در پیرامون تناسخ میگفت و درباره ابوالحسن گزافه گویی میکرد، و او را به خدایی رسانیده بود... باید دانست که ایشان... نمیریه نام دارند» (مشکور؛ ص137). شرح عقاید این فرقه که هنوز هم بقایایی از ایشان در جبال سوریه ساکناند، به تفصیل در کتاب الملل و النحل شهرستانی (479- 548 ق) آمده است.
اما در رابطه با حضور پیر نمیر در ده وشته و برپایی قدمگاه آن در ارتفاعات، در ابتدا می باید به این نکته اشاره نمود که اصولاً در نزد این جماعت مسافرت کردن از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است. به قول حلاج؛ در هر جایی که خواستم قرارگاهی نیافتم. در واقع اینگونه نیست که مثلاً همانطور که سادات در صفحات شمالی ایران و یا کرامیان در شهرهای هرات و نیشابور از نفوس بیشتری برخوردار بودند، دراویش نیز از یکچنین وضعیتی تبعیت کنند. آنان در سرتاسر ایران و اکناف و در تمام ازمنه اسلامی پراکنده بودند.
وانگهی انتخاب بلندی در ایجاد قدمگاه و یا حتی آرامگاه نیز، بدون شک به اصل مراقبت و خلوت گزینی صوفیان در کوهستان باز میگردد. در نظر فردوسی نخستین کسی که برای این منظور روحانیون (آتوریان) را به کوهستان فرستاد تا خدا را عبادت کنند، جمشید پادشاه اسطورهای ایران است: گروهی که آتوریان خوانیش به رسم پرسندگان دانیش جدا کردشان از میان گروه پرستنده را جایگه کرد کوه بعدها در دوران اسلامی تعدادی از صوفیان مانند شیخ روزبهان بقلی (م606) و یا شیخ احمد ژنده پیل (م536)، با برداشت نادرست از عزلت نشینی پیامبر اکرم (ص) «به کوه حرا شد و از خلق برید» (غزالی؛ ص434) مدتی از عمر خود را در کوهستان بسر بردند. این اقدام حتی برخی از فیلسوفان را به صرافت انداخت تا در تمثیلات و کنایات خود از آن بهره بجویند. ما در خاتمه یکی از ژرفترین آنها را برگزیدهایم.« آیا کسی تا کنون بر کوهی بلند ماهی گرفته است؟ و اگر آنچه من بر این بالا میخواهم و میکنم جز دیوانگی نباشد، به از آن است که در آن پایین از انتظار باوقار شوم و سبز و زرد.» (نیچه، ص253).
کتابنامه
1- ابولفداء، عمادالدین اسماعیل؛ تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1342/ 2- بدلیسی، امیر شرف خان؛ شرفنامه، به تصحیح محمد عباس، ناشر علی اکبر علمی، 1364/ 3- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقی، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363/ 4 - پازوکی طرودی، ناصر؛ آثار تاریخی طالقان، تهران، میراث فرهنگی، 1382/ 5 - پیرنیا، محمدکریم؛ شیوههای معماری ایران؛ تدوین غلامحسین معماریان، موسسه نشر هنر اسلامی، 1366/ 6 -جوینی، عطاملک؛ تاریخ جهانگشای جوینی (ج3) به کوشش عبدالوهاب قزوینی، تهران، نشر بامداد، 1355/ 7- رازی، امین احمد؛ هفت اقلیم (ج3)، به تصحیح جواد فاضل، طهران، نسخه خطی کتابخانه مجلس، 1343/8 - ستوده، منوچهر؛ از آستارا تا استارباد (ج4)، تهران، نشر آگاه، 1366/9- سمعانی، عبدالکریم؛ الانساب، طبع لیدن، 1912م/10- شیزری، علی؛ گزارش کاوش بنای پیر وشته طالقان، میراث فرهنگی کرج، 11/1381- صنیع الدوله، محمد حسن خان؛ جغرافیای قدیم و جدید طالقان، کتابخانه کاخ گلستان، 1301/ 12- غزالی، محمد؛ کیمیای سعادت، به کوشش احمد آرام، تهران، آفتابی، 1333/ 13- قزوینی، کیوان؛ استوار در بیان و عقاید و اعمال صوفیان، تهران، سپهر،1311/ 14- قزوینی، زکریا محمد بن محمود؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، تهران، موسسه علمی اندیشه جوان، 1366/ 15- کیانی، محسن؛ تاریخ خانقاه در ایران، طهوری، 1369/ 16- کیانی، محسن؛ تاریخ خانقاه در ایران، طهوری، 1369/ 17- گلمب، لیزا/ویلبر، دونالد؛ معماری تیموری در ایران و توران، ترجمه کرامت الله افسر و محمد یوسف کیانی، تهران، میراث فرهنگی، 1374/ 18- لاهجی، حسین؛ تاریخ خانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگی ایران، 1352/ 19- مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب به کوشش گای لسترانج، تهران، دنیای کتاب 1362/ 20- مشکور، محمدجواد، ترجمه فرق الشیعه نوبختی، چاپ بنیاد فرهنگی، 1353/ 21- مقدسی،شمسالدین ابی عبدالله، احسن التقاسیم، طبع لیدن، 1877م/ 22- میرابوالقاسمی، محمدتقی، تاریخ و جغرافیای طالقان، تهران، نشر ندا ،1372/23 - مرعشی، سید ظهیرالدین؛ تاریخ گیلان و دیلمستان، به تصحیح منوچهر ستوده، تهران، انتشارات اطلاعات، 1364/ 24- مرادی، محمد؛ بقعه باباپیر محمد آبدانان، مجله میراث جاویدان، سال دهم، 1382/ 25- نوایی، عبدالحسین، شاه اسماعیل صفوی، تهران، چاپ ارغوان، 1368/ 26- نیچه، فردریش، چنین گفت زرتشت، ترجمه داریوش آشوری، انتشارات آگاه، 1378.
منبع: http://talaqan.blogfa.com/post-13.aspx